و من فراموشش میکنم!

About Me

باید یک بار به خاطر همه‌چیز گریه کرد.
آن قدر که اشک‌ها خشک شوند.
باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چیز دیگری فکر کرد.
باید پاها را حرکت داد و همه‌چیز را از نو شروع کرد.
(آنا گاوالدا)

-نوشته هاي باعلامت ستاره * اقتباسي هستند از نوشته هاي ديگران.

و من فراموشش میکنم!...

About Me

باید یک بار به خاطر همه‌چیز گریه کرد.
آن قدر که اشک‌ها خشک شوند.
باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چیز دیگری فکر کرد.
باید پاها را حرکت داد و همه‌چیز را از نو شروع کرد.
(آنا گاوالدا)

-نوشته هاي باعلامت ستاره * اقتباسي هستند از نوشته هاي ديگران.

و من فراموشش میکنم!...

روی پل هوایی که داری راه میری و هیچ کس نیست یه آهنگی از پویا پلی میشه و حرفی میزنه که همون لحظه رو دوست داری محکم بغل کنی و بچسبی بهش...تنها کاری که از دستت برمیاد اینه که همون جا رو پل هوایی واستی و از اون بالا غروب خورشید و ماشین ها رو نگاه کنی و بگی خدایا شکرت که هستی و شکرت که در زمانه ای هستم که تو هستی!هر چند که تو همیشه هستی...تا همیشه ی ابد...اما دردها و رنج های این مردم... اعتقاد به حضور تو را...چه بگویم!! و من فراموشش میکنم!...